مشاوره خیانت همسر تلفنی

سلام همسر قبلی من فوت کردن یه پسر ۱۵ ساله دارم الان ۵ساله ازدواج کردم اقایی که اومده بود خواستگاری یه دختر داشت گفته بود نمیبینم ولی الان دوساله خانواده ایشون من و اذیت میکنن و اونقدر به همسرم گفتن که اونم اخلاقش عوض شده چشم پسر منو ندارن من چون گفتم اصلا دخترت رو نمیبینم وچرا به من دروغ گفتین حالا موندم چون شوهرم من خیلی دهنبین هست

سلام باهمسرم سر حقوقم دعوا داریم

سلام من تلفن خونه ندارم و از خونه هم نمیرم بیرون چجوری با یک مشاور ارتباط برقرار کنم در مورد خیانت همسر

سلام من ۱۹ سالمه.فهمیدم پدرم با زن دیگه ایک مربی باشگاه من هستش رابطه برقراره و انگار که حتی مربی از پدرم بارداره.مادرم تازه فهمیده و من نمیدونم چطوری جمع کنم همه چیزو.باید طلاق بگیره؟؟؟

سلام من ۱ سالی هست با پسری آشنا شدم قرار ازدواج کنیم الان متوجه شدم با خانمی که در شمال بوده چت میکرده و فقط ۲ بار همدیگرو دیدن وقتی متوجه شدم ۱ ماه رابطم رو قطع کردم با این آقا بعد اومد و گفت اشتباه کرده و گفت قبل از اینکه تو با منودوست باشی این بوده و فقط چت میکردیم به نظر شما همچین ادمی قابل اعتماد هست یا نه ؟

سلام من الان دوساله عقدم چندوقت پیش باهم رفتیم بیرون گوشیشو برای اولین بار ازش خواستم ک بده دستم طفره رفت و بهم نداد اون حتی عکس بد هم تو گوشیش باشه خودش نشونم میده ب نظرتون این دلیل میشه ک با کسی دوسته یا نه

سلام ۴ ساله از ازدواجم میگذره الان صاحب یه بچه ۷ ماهه هستم شوهرم یه بار به من خیانت کرده ومن متوجه شدم کلی ابراز پشیمانی و گفت که دیگه تکرار نمیشه اما بازم مچشو با گرفتم تلفنی با کسی در ارتباط بود من وقتایی که خونه رو تنها میزارم و بیه شهرستان میرم برا دیدار خانوادم موقع برگشت متوجه میشم که زنی تو خونم بوده واقعا سر درگمم نمیدونم چیکار کنم به شدت افسرده شدم

با سلام میخواستم ببینم چجوری میشه یک مرد متاهل رو از رفیقاش دور کرد؟ چطوری باید باهاش صحبت کنم که کمتر سمت رفیقاش بره

سلام من ۸ ماهه با یه پسری از فامیلمون در ارتباطم که خانوادهامون در جریان هستن ولی ب دلایلی الان شرایط پا پیش گذاشتن رو نداره و خودمم قبول کردم ک الان نیاد اخه تازه ۲۲ سالمه و اصلا نمیخام تو این سن وارد زندگی متاهلی بشم
اقا هرروز عصر تا ساعت۱-۲ شب با دوستاش بیرونن به قول خودش میرن گیم بازی میکنن یا یجا جمع میشن میگن و میخندن و تعریف میکنن من گفتم الان با این رفیق بازیت مشکلی ندارم ولی تو زندگی متاهلیمون ماهی یک یا دوبار میتونی با دوستات بری بیرون و سالی یبار هم بری مسافرت ولی قبول نمیکنه و میگه من هفته ای ۳ روز رو باید حتما با دوستام باشم چون اصلا عادت ندارم تو خونه بمونم اینو خانوادمم میدونن ک من عصرا میزنم بیرون و اخر شبا میام خونه و میگه تو باید این شرایط رو بپذیری منم با توجه ب شناختی که به خودم دارم مطمعنم یک درصد
نمیتونم این وضع رو تحمل کنم باوجودی ک دوستاش هم اهل دختر بازی و این.چیزا نیستن ولی بازم سختمه بخام قبول کنم توروخدا بگید چیکار کنم خیلی هم همو دوستداریم
نمیخام رابطم باهاش خراب بشه 😔

سلام من چند روز متوجه شدم همسرم با یک خانم خود فروش رابطه س ک س داره چه کار کنم تو رو خدا راهنمایی کنیم حالم خیلی بده دیگه اعتماد بهش ندارم فکر میکنم هر چیزی می همش دروغیر چه کار کنم بهش بگمی که من میدونم می ترسم نتونم بهش ثابت کنم راهنمایی کنید

سلام . من یک دختر ۲۱ ساله هستم که دوسال یه رابطه عاشقانه داشتم . اما بخاطر دانشگاهم از هم دور شدیم خانوادم نمیزارن برم ببینمش . اون بخاطر من اومد محل دانشگام. اما یک روز در مترو قرار گذاشتیم چون هم خواهرم میومد هم عشقمو پیدا نکردم سوار مترو شدم برگشتم اما اون جدا شد ازم من خیلی عاشقشم چیکار کنم؟

سلام خسته نباشید.
من خانمی ۲۸ساله هستم و شوهرم ۳۶سال دارن. ۹ساله ازدواج کردیم.و بچه ۶ ساله دارم.مشکل من اینه که شوهرم در ۱۳سالگی مادرش خودکشی کرد چند سال بعد پدرش تصادف کرد ،و بعد برادرش خودکشی کرد.
شوهر من اصلا نمیتونه با زن ارتباط برقرار کنه میگه من از جنس زن بدم میاد .اصلا ب من که خانومشم احترام نمیزاره همش بی احترامی میکنه حتی توی جمع.باهام حرف نمیزنه میگه نمیتونم باهات حرف بزنم شاید در این ۹ سالی ک ازدواج کردیم رو هم ۱ماه حرف زده باشه هر حرفی ک باهام داشته باشه از خونه ک بیرونه یا سرکار تلفنی حرفاشو بهم میگه.از لحاظ رابطه جنسی هیچ مشکلی نداریم ،خیلی بهش محبت میکنم.ولی با پسرم همش در حال حرف زدن ولی با من نمیتونه حرف بزنه.اصلا اهل رفت و آمد و مسافرت نیست همش میگه وقت ندارم .حتی موقع خریدم باهام نمیاد.اصلا مشاوره و. روانشناس رو هم قبول نداره.میگه من مشکلی ندارم.
لطفا لطفا لطفا کمکم کنید.

امتیاز بینندگان:5 ستاره

سلام، چند وقتیه متوجه خیانت برادری به برادرش شدم که از نزدیکان من میباشد ولی رابطه هنوز به سکس نرسیده ولی خبردارم که میخان نزدیکی بکنن، چکار میتونم بکنم تا از اتفاقات بد اینده جلوگیری کنم؟؟؟؟ لطفا راهنمایی کنید بدجور گیج شدم

سلام. زنی ۳۸ ساله هستمکه حدود ۶ سالهازدواج کردم. سال پیش متوجه شدم که همسرم با همکارش که دوست خانوادگی‌مون هم بود به من خیانت کردن. با سر و صدا و دعوا خواستم قضیه تموم بسه و البته نذاشتم هیچکس جز ما سه نفر بویی از قضیه ببره اما هرچه اصرار کردم که اون دختره رو از کارگاه بیرون بندازه قبول نکرد گفت چون قرارداد داره نمیتونم بیرونش کنم تا سر قرارداد. الان مسئله اینه که هرلحظه فکر می‌کنم دوباره باهم ارتباط دارن برقرار می‌کنن و نمیتونم راحت باشم. ابن درحالیه که همسرم قسم میخوره دیگه حتی به چشم دوست هم بهش نگاه نمیکنم و فقط همکاره ضمن اینکه خیلی رفتارش با من مهربونتر شده و همه‌ش میگه تو همه‌کس منی و…(قبلا هم می‌گفت نه بهاینشدت) میشه راهنمایی کنید منو. نمیدونم میخواد منو خام کنه با این رفتارا یا واقعا پشیمونه و دیگه این اتفاق بینشون نیفتاده. بخدا مستاصلم. اگه بتونید کمک کنید واقعا دعای خیرم پشت سرتونه تا ابد… من شوهر و زندگیمو خیلی خیلی خیلی دوست دارم

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

سلام ۳ ساله ازدواج کردم یکسال پیش متوجه خیانت همسرم شدم وقتی باهاش صحبت کردم اولش انکارکردوقتی مدرک بهش نشوندادم گفت که اشتباه کرده ودیگه تکرارنمیکنه ولی چندماه بعدش متوجه شدم که هنوزبا اون پسر رابطه داره وقتی دوباره بهش گفتم گفت که دوسش داره و ازم خواست که طلاقش بدم تا بتونه با اون پسرازدواج کنه ولی من دوسش دارم و نمیتونم طلاقش بدم ازطرفی هم الان رفته خونه پدرش و میگه برنمیگردم خونوادشم کمکش میکنن میخواستم ببینم چطوری میتونم شراون پسرو از زندگیم کم کنم وهمسرمو برگردونم ممنون میشم جوابمو بدین

سلام
من دختری ۲۷ساله هستم که ۱۴ماهه با پسری آشناشدم و خواستگاری هم اومدن ایشون اما پدر من شدیدا مخالفه چون هم دینشون شیعه نیست و هم شهری ما نیستن اما ساکن شهر ما هست خودش تنهایی، پسر خیلی خوب و وفاداریه سطح مالی و تحصیلیش بامن متناسب هست الان بعد از این مدت هر خواسته ای داشتم قبول کردن ایشون حتی مهریه ام رو میخان آپارتمان به نامم بزنن اما پدرم راضی نیست بنظر شما کات کنم یا هرجورشده رضایت پدرم رو بگیرم؟

امتیاز بینندگان:2 ستاره

امتیاز بینندگان:1 ستاره

سلام.یک سالو خورده ای از ازدواج من باهمسرم میگذرد که هرچه میگویم بچه دار شویم شوهرم از بچه خودداری میکند و خیلی افسرده و تنها شدم و هرچه میگم بزار بچه دارشیم که منم از تنهایی دربیاییم مشکلات اقتصادی جامعه رو بهانه میکند و هربار شونه خالی میکنه وواقعا خستم شده دیگ…درضمن شوهرم درپیک موتوری هست…و منم دانشجوی ترم هفتم و هرچه میگم این ترم ک تموم شد بزاریم بچ دارشیم چون ترم اخر ۱۳ واحد بیشتر ندارم و درسای عمومی هس و نیازی ب رفت و امد زیاد نیست میگ ن وبعد کلی صحبت و اینکه اگ بچه دار نشیم جدا میشوم گفت درست ک تمام شدبچه دارمیشویم…درصورتی که همش ترس دارم ک بخواهد دوباره زیرحرف خودش بزنه…و خودم دوسدارم این ترم که تمام بشود بچه دار شم…ولی هربار میگ ن..خیلی زندگیم یکنواخت شده و دوسدارم هچه زودتر بچه دار شم…خودم ۲۵سالمه و شوهرم هم ۲۶…و خانه دار هم هستم…لطفا راهنماییم کنید.

سلام خسته نباشید مشاوره متنی هم دارید یعنی با واتساپ یا تلگرام ممنون!

من از شب قبل ازدواج متوجه رابطه همسرم با یه زن دیگه شدم وقتی باهاش صحبت کردم قول داد تکرار نکنه ولی الان بعد از پونزده سال هنوز با زن‌های متفاوتی در ارتباطه ظاهر زندگی من آرزوی هر زنیه من مشکل مالی ندارم ولی در حسرت یک جمله محبت امیز از همسرمم در حالی که شاید در ماه یک بار هم با من بیرون نیاد با اون خانم‌ها حتی سفر خارج شهری هم میره وقتی خونست تمام وقتش صرف چت کردن و صحبت با اوناست من از هر لحاظ یه زن ایده الم ولی هیچ توجهی نسبت به من نداره حتی بهش گفتم توافقی طلاق بگیریم و به یک چهارم مهریم راضی شدم ولی میگه مزخرف نگو بشین زندگیتو بکن اینا سرکارین

سلام . چه جوری میشه شر یه مزاحم رو کم کرد ؟ خیلی داره آزارم میده

من زنم ۳ ساله داره بهم خیانت میکنه و یه بچه هم دارم. تمام این ۳ سال رو با یکی بوده. و همه کار هم میکردن. حالا که مچش رو گرفتم توبه کرده. واقعا نمیدونم چکار کنم؟!

سلام ،من خانم ۳۶ ساله هستم حدود ۱۰ ساله ازدواج کردم و یه پسر ۵ ساله دارم حدود دو ساله به شدت به همسرم مشکوکم که با کسی در ارتباط است ولی هیچ مدرکی پیدا نکردم خودش هم به شدت انکار میکنه و حتی چندبار که ازش شاکی شدم به شدت دعوا راه انداخت.گوشی موبایلشم رمز داده نمیتونم چکش کنم. چند وقت پیش برا تفر یح رفتیم بیرون یه خانواده که چندتا خانم بودن نزدیکمون بودن که یکی از اونها خیلی رفتارهای مشکوک و جلفی در میاورد بعد که فکر کردم احساس کردم این دوتا همدیگرو میشناختن و برنامه ریزی شده بود این تفریح این افکار مثل خوره رو معزم بودبه شوهرم گفتم اصلا جا نخورد ولی بازم انکار و قسم که همچین چیزی نیست . ولی من باور نکردم چون رفتارهای دوتاشون خیلی تابلو بود. خلاصه حیلی داغونم نمیدونم چکار کنم.

سلام ۲۳سالمه با عشق با شوهرم ازدواج کردیم دوران نامزدی نزدیک عروسی و یکبارهشت ماه بعد از عروسی و بار آخر ماه هفتم بازداریم بود ک تو گوشی شوهرم دیدم بازناییکه بچه دارن با دخترهای مختلف حرف زده بود زنگ زده بود هربارم اولش انکار میکرد بعد میدید مدرک دارم ب التماس و خواهش میفتاد ک ترکش نکنم میگفت من عاشقتم اگه برای خودمو میکشم فقط بخاطر پسرم موندم تو این زندگی درسته هنوزم ته دلم شوهرمو دوس دارم ولیاعتمادم ازبین رفته علت کاراشم نمیگه حتی میگه تو هیچی برام کم نگذاشتی من مشکل دارم نمیدونم چیکارکنم همش دارم ب طلاق فکر میکنم اما چجوری ازبچم بگذرم میترسم بچمو نداره ببینم اصلا فکر دوری پسرم داغون میکنه بنظرتون میشه ب این آدم اعتماد کرد؟ ادعا میکنه عاشقمه ولی این چ عشقیه

با سلام
دختری هستم ۲۸ ساله و مدت ۴ سال و نیم هست که یکی از همکلاسی های دوره ارشدم در دانشگاه به صورت مداوم برای ازدواج با من اقدام کردند. ایشون از همه لحاظ مورد تایید هستند اما متأسفانه پدرم به دلیل اینکه ایشون از شهر دیگری هستند به شدت مخالفت میکنند (من از مشهد و ایشون از شهر نیشابور که به لحاظ فرهنگی بسیار به هم نزدیک هستیم). ما چالش های متعددی رو پشت سر گذاشتیم. پدرم شرط های متعدد گذاشتن و هربار ایشون مهیا کردند بهانه جدیدی آوردند. درنهایت با تهدید به طرد کردن من و مسایل دیگه سعی کردند من رو منصرف کنند. مدت یک سال هست که دیگه هیچ اقدامی نکردیم. به مشاور هم مراجعه کردیم و با توجه به اینکه قصد مهاجرت برای ادامه تحصیل رو داشتیم، مشاور هم تایید کردند که می‌تونه راهی باشه ک ما پس از مهاجرت ازدواج کنیم. در حال حاضر با تغییر شرایط اقتصادی و موارد دیگه مهاجرت ماهم به مشکل خورده و از طرفی هردو خسته شدیم. من به شدت عصبی شدم و مدام فکرهای مختلف ذهنم رو مشغول می‌کنه. فکر میکنم علاقه ایشون به من کم شده چون بیشتر خودشون رو درگیر کار کردند. از طرفی زمان خیلی محدود و کمی برای بودن کنار هم داریم و این مسأله خیلی اذیت کننده ست.
آیا امکانش هست من رو راهنمایی بفرمایید چون واقعا درمانده شدم…

]سلام من ۳ ساله ازدواج کردم

سلام .
من حدود دوسال پیش تو دانشگاه دختری بهم نگاه خاصی داشت رفته رفته دیدم بهم علاقمنده منم بهش علاقمند شدم .
وقتی بعد از سه ماه پیشنهاد اشنایی دادم منفی داد
بعد از سربازی و دوسال بعد از ان حدود شش ماه پیش دوباره همدیگه رو دیدیم (همشهری هستیم) باز همون حس همون نگاه عاشقانه رو داشت دیگه این بار به اشناهاش و مامانش هم نشونم داده بود این علاقه بین من و اون به حدی بود که همون نگاه صدها حرف عاشقانه بود بینمون
من دوباره سه ماه پیش از طریق خواهرم بهش دو بار پیشنهاد دادم جوابنداد .
خودم تو تلگرام پیشنهاد اشنایی دادم جواب نداد و بعد از یک روز بلاکم کرد .دست اخر پیامک زدم و حرف دلم رو گفتم
بعد از یک روز نوشت که وقتبی جواب نمیدم ینی منظورم منفیه یبار دیگه اس بدین شکایت میکنم ازتون .الان موندم اون همه علاقه چی شد که منو گرفتار خودش کرد الان همچین جواب داد
موندم جوابش واقعیه یا میخواد بیشتر مثلا ناز کنه؟

سلام من سال ۸۹ عقد کردم وسال ۹۲ عروسی گرفتیم زندگیمون مثل همه زندگیا پستی و بلندی خودشو داشت تا اینکه پارسال شوهرمو با همکار خانومش که دوسال هم از خودش بزرگتره ساعت ۹ صبح تو خونم گرفتم که هردو انکار کردن که این یه قرار کاریه شوهرم کلی التماس گریه زاری که جدا نشیم ولی من حالم خیلی بد بود دچار بی اعتمادی افسردگی شده بودم هرکاری میکرد بهش مشکوک بودم تا اینکه ۶ ماه بعد دوباره به طور اتفاقی صداشون تو ماشین از پشت گوشی شنیدم خودشونم متوجه اینکار شدن و باز هم انکار باهم دوباره بحث و دعوا از اون روز به بعد شوهرم دیگه سرکار نرفت سه ماه خونه خوابیده بود بیکار تا اینکه یک ماه پیش جشن داشتیم منو اورد خونه پدرم که باهم بحثمون شد دیگه نه بهم زنگ زد نه جوابمو داد نه اومد دنبال و دیدنم گوشیشم خاموش کرد رفتم خونه مادرش دنبالش که مادرش بهم فحاشی کرد منو زد زنگ زدم بابام اومد دنبالم منو برد بعد دو روز رفته از من به عنوان فحاشی و اقدام به قتل مادرش با روسری شکایت کرده واینکه یک ماهه خونه رو ترک کردم و از پدرم به جرم تهدید به قتل خودش و خانوادش کاملا دروغ و بهم میگه باید جدا بشیم هرچی اسرار میکنم التماس میکنم که به خاطر بچمون برگرد حرف خودشو میزنه باید چیکار کنم حتی چندتا بزرگترم فرستادم باهاش حرف زدن بازم حرف خودشو میزنه

سلام خسته نباشید من خانمی هستم ۳۳ ساله دوتا بچه دارم که بزرگ هستن ولی چون توسن ۱۳ سالگی ازدواج کردم هیچ وقت به شوهرم نه علاقه داشتم نه حسی.هیچ وقت از شوهرم خوشم نیومده هرکاری کردم بلکه مهرش به دلم بشینه نشد که نشد سالها رفتم قهر فکر جدایی بودم ولی بخاطر واسطه فامیل که بچه داری واین حرفا منو دوباره اوردن سر زندگی.الان ۲۰ سال از ازدواج شوهرم با من میگذره ولی هیچ حسی بهش ندارم واین بی نهایت منو زجر میده .تا اینکه با پسری اشنا شدم ۳ سال ازمن کوچکتره ومجرده الان ۷ ساله با اون پسر دوستم .واین بیشتر بیشتر منو زجر میده چون شوهرم به هیچ قیمتی حاضر نیست منو طلاق بده .حتی بهش گفتم دوست ندارم با تو بودن منو زجر میده هیچ حسی بهت از اول ازدواج نداشتم وندارم .اونم میگه برام مهم نیست چه حسی نسبت به من داری مهم خودمم که دوست دارم ودارمت .کلا افسرده شدم شبها زیاد گریه میکنم نه راه فرار دارم نه امید به زندگی .تو روخدا بگید چیکار کنم از زندگی خسته شدم .

سلام همسر من دچار ناتواتی جنسی شده یعنی در واقع اختلال نعوظ داره و در طی ۴ سال گذشته در مجموع ۵ یا ۶ بار نزدیکی داشتیم و ایشون اصلا به دنبال درمان خودش نیست و میگه مشکلی نداره و این مساله به من فشار روانی زیادی وارد کرده چون یه پسر ۱۰ ساله داریم میدونه که برای جدایی اقدام نمی کنم ولی من خیلی تحت فشارم و ایشون توجهی نمیکنه من باید چی کار کنم؟۱۵ساله که ازدواج کردیم

سلام من خانمم رو درعین پیام بازی تو تلگرام با پسر غریبه دیدم . حالا چیکار کنم چند سال پیش هم این کار کرده بود ولی قول داد تکرار نمیشه چیکارش کنم دیگه به اش اعتماد ندارم . تنها توجیه اش این که حوصله اش سر رفته یا از تنهایی . نمی‌دونم از کی با هم هستن یه بچه ۳ ماه هم داریم و ۴ سال ازدواج کردیم

سلام خسته نباشید
دختر ۱۸ سالم چهار سالی با پسر ۲۷ ساله نامزدم…. سه سال منو به طرز وحشتناکی میزد و نابود میکرد بهم فوش میداد الان میخوام ازش جدا بشم اما خیلی میترسم خیلی میترسم نابود بشم داغون بشم میترسم چون از هر لحاظ ک فکر میکنم بهش وابسته ام و بهش نیاز دارم اما نمیخوام این رابطه بیشتر طول بکشه نمیدونم عاشقشم یا نه وقتی باهمیم نمیتونم بهش محبت کنم ی مدتیه اینطور شدم فکر میکنم بعد ازدولج هم همینطورم اما وقتی فکر میکنم جدا بشم و موضوع جدی میشه و تا چن روز قهرم ( بخاطر دعوا ) داغون میشم اصلا ب چیزی علاقه ندارم نمیتونم کاری انجام بدم همه چیز برام بیخود میشه و فقط خوام تنها باشم تورو خدا بگین چیگار گنم

سلام. من چندین مورد از همسرم دیدم که در اینستا و تلگرام با زنا(لایق اسم خانوم نیستن) چت کرده هر بار انکار میکرد و باصطلاح میپیچوند
۵ روز پیش فایل مخفی تو گوشیش پیدا کر م پر لز عکس زنای مختلف. همسرم اینبار نتونست انکار کنه و به همشون اعتراف کرد….و حتی گفت یه گوشی مخفی تو محل کارش داره که بهم داد گوشی رو و قبلش سیمکارتشو شکست
نمیتونم ببخشمش اما دوتا بچه دارم که تهدید کرده بهم نمیده شون.عذرخواهی کرده و قول داده دیگه تکرار نمیشه اما نمیتونم باور کنم
بهم بگین چیکار کنم

بعضی رفتارا و حرفام واقعا دست خودم نیستن خیلی اذیتم میکنه حتی بعضی وقتا ب خودکشی فکر میکنم

آقا من هنوز مجردم ولی فکر خیانت داغونم میکنه و همیشع از ازدواج فراری ام

سلام خسته نباشید. خانمی هستم ۲۷ساله ۹ماهه ازدواج کردم چون قبلا طلاق گرفته بودم ازهمون موقع عقد بدون عروسی منو بردن خونشون تا پیششون بمونم باینکه قصد عروسی برا پسر یکی یدونشون داشتن ولی مشکلاتی پیش اومد رفته رفته فهمیدم پسره اختلالات اعصاب و روان درست حسابی نداره سابقه ی بستری در تیمارسنان رو داره یکم بحث پیش اومد بعد این ماجراها فهمیدم قبلا که با یه خانم همسن مادرش دوست بوده بهش پیامک میده ولی شوهرم ازم مخفی کرد که مبادا دوباره بحثی پیش بیاد من خودم پیگیرش شدم و بازم دعوا وووو که معلو م شد شوهرم بی تقصیره. گذشت و گذشت الان که کنار اومدم شوهرم روانش بهم ریخته میگه از دنیا سیرم ازتو سیرم از همه سیرم کار نداره اخلاق نداره منو اورده گذاشته خونه بابام سراغمم نگرفته سراغشم میگیرم میگه تو و منو جور درنیومدیم جدا شیم. مامان بزرگم اینا پاپیش گذاشتن مامانش اینا از هیجا برام کلی حرف دراوردن انگار که واقعن کنارم گذاشتن. الان میخام مهریمو اجرا بذارم نمیدونم چیکا کنم فقط میخام اذیتش کنم اونا باهام بازی کردن تا ببینن حال پسرشون با ازدواج خوب میشه یا نه که دیدن نشد مث دستمال کاغذی انداختنم دور

سلام متاسفانه خیانت یک چیزی عادی شده تو قضای مجازی بیشتر اتفاق میفته نمدونم چرا کانال میزنن صیغه یابی ساعتی ،یعنی چی ،چطوربرای خانواده ام که انگلیس هست تماس میگیرم یک ساعت بعد پیام میاد فردا پلیس فتا حاضرشوید ،پس مسولین میتونن جلو ایتکارو بگیرن ،پول به حساب میریزن ،که سهم عاقده چرا جلو ابنا گرفته نمشه ،دختر۱۷ ساله خودفروشی میکنه بخاطر مشکل مالی ،مردا معلومه سردمیشن ۵۰ سالشه دختر ۲۲ ساله با صدهزار دراختیارش میزارن همسرسابقش اون کارارا نمکنه مثل دهتی،ووو‌ اژ طرفی زن تنها میشه بازم خیانت حضوری نمکنه باتلفن خودازضایی میکنه ،کشور ما جمع میکردن یه سد میشد این خونارو انقلاب کردن خون جوونا ریخته شد که ابن بساط نباشه وگرنه ان موقع جای مشخص کرده بودن کسی تو خیابون دنبال ناموس مردم نبود اقایی میگه همسرم بادوستم این چطور دوستی هست ،من از ترس ازدواج نمکنم تا ابن مجازی هست این داستانها ادامه داره طلاق ادامه داره ،ازدواج خبری نیست ،من مقصر دولتو میبینم ،بازن مثل برده برخوردمیشه،حداقل چاپ نکنبد ۴ تا دیگه یاد بگیره،

سلام من ۱سال هست ازدواج کردم و جدیدا متوجه شدم شوهرم یواشکی خودارضایی میکنه و رابطه ی جنسی ما نسبت به اوایل خیلی کم شده در واقع شوهرم ترجیح میده خودارضایی کنه تا اینکه بخواد با من سکس کنه من الان باید چیکار کنم به روش بیارم چیکار کنم؟؟؟

سلام من یه ساله نامزد کردم تقریبا هشت ماه پیش بکارتمو از دست دادم الانم میخوایم طلاق بگیریم اصلا راه نمیایم.خونوادمم اصرار ب طلاق دارن ولی هیچکس خبرنداره بکارتمو از دس دادم بفهمنن منو میکشن میخوام برم ترمیم بعد طلاق بگیرم ایا پزشک قانونی تو دادگاه اعلام میکنه؟توروخدا کمکم کنین

من زودانزالی دارم لطفاراهنمایی کنید

سلام همسر من قصد ازدواج با یک خانم مطلقه رو داره نه از تصمیمش کوتاه میاد نه حاضره منو طلاق بده ،
این چندمین باره داره بهم خیانت می‌کنه ولی اینبار علنا میگه قصد ازدواج داره من نمی‌دونم باید چیکار کنم چون میگن ازدواج موقت همسر نمیتونه دلیل تقاضای طلاق باشه

سلام من یه حرکت دیدم توی رابطه جنسیمون از همسرم توی مسافرت که حالمو خیلی داغون کرده دارم آتیش میگیرم دیدم وقتی داره با من رابطه برقرار میکنه داره دوستمم رو با یه دستش میماله من چیکار کنم خیلی هم دوسش دارم واقعا قلب درد گرفتم

سلام همسر من مداوم بهم خیانت میکنه هربارم که میفهمم کلی حالش خراب میشه ومیگه نمیدونم دست خودم نیست حتی نمیذاره حرف از جدایی بزنم کلی مصر میشه برا اشتی و گذشت من رابطه ما بسیار عالیه و هیچکدوم از اون علائمو نداریم همه مارو به عنوان زوج عاشق میشناسن نمیدونم چکار کنم خسته شدم اما نمیتونم واقعا جدا بشم انقدر قسم و ایه و گریه و التماس میکنه که میبخشمش اما١سال بعد نقریبا همون اش و همون کاسه به قدری هم اظهار عشق میکنه و برا زندگی از جون مایه میذاره که من واقعا میون این دو شخصیت میمونم هر دفعه هم میگه نمیدونم چی میشه انگار خودم نیستم مبتونین منو راهنمایی کنین

سلام.
من خانمم بعد هر بحث یا مشاجره حتی کوچیک بهم میگه مجبور که نیستی یا اینکه زورت نکردم بمونی یا از این قبیل حرفا.خدا شاهده بدون اینکه من حرفی از خسته شدنم از رفتارش بزنم.یا یکدفعه تا چند ساعت تلفنشو جواب نمیده .یا چند ساعت معلوم نیست کجاست.همین الانم ساعت ۹ از سر کار امدم خونه میبینم نیست که بگم از ساعت ۳ هم که رفتم سر کار جواب تلفنمو نداده.من خانوممو دوست دارم همه جوره هم تلاش میکنم برا زندگیمون.اما خانومم مکرر میگه دیگه امیدی نداره یا نا امیدانه تو مسایل برخورد میکنه.
لطفآ کمک کنین