مشاوره کودک تلفنی

باسلام.دختری۴ونیم ساله دارم.ازبچگی طوری رفتارش بودک عصبی میشدم ومجبورمیشدم سرش دادبزنم تاحرفموگوش بده.بسیااارلجباز.خجالتی ومنزوی بودتومهمونیهاووابسته ی من وباکسی ارتباط برقرارنمیکرد.بچه دارشدم تاازاین حال شاید دربیادولی بدترشده.الان اجتماعی شدهوحرف گوش نمیده.هرکاری ک خودش دلش بخوادوانجام میده.تاهرچی ک باهاش مهربون وملایم حرف بزنم سرلجبازیش هست تااینکه سرش دادبزنم یابزنمش(متاسفانه)تاحرفموگوش بده.خودم دیگ عصبی شدم.اونقدرکه سرگیجه گرفتم وخوب نمیشم وگفتن بایدمتخصص مغزواعصاب برم.شهرمونم کوچیکه روانشناسودکترنداره ک بخوام برم براراهنمایی.خواهش میکنم کمکم کنید.گفتم هرروز ک دخترخوبی باشه وحرف گوش کن ستاره میدمش.ولی شباباگریه وداوبیدادستاره میگیره.موهاشوشونه نمیکنه.برامهمونیا لباس نمیپوشه.حموم گریه میکنه.میگم منکه بهت دست نزدم هنوز،میگه گریه م میاد چکار کنم.موهاشومیخوام شونه کنم.هنوز دست نزدم دادوبیداوادا درمیاره.بچه کوچیکمو باسروصدابیدارمیکنه.میگه دوستون ندارم.بخدا نمیدونم الان ازکنترلم خارج شده بزرگ بشه چکارش کنم.کلا یه ادم دیگ شده

امتیاز بینندگان:3 ستاره

امتیاز بینندگان:2 ستاره

سلام دختر من بیست و یک ماهشه و خیی باهوش هنگام بازی با کودکان دیگر که اغلب بزرگتر از خودش هستند برای استفاده از اسباب بازی دچار اختلاف میشن به من مراجعه میکنه در مورر اسباب بازی دیگران براش توضیحمیدم که مال سایرینه ولی در مورد اسباب بازی خودش چی بگم و این که اصلا دخالتی بکنم یا بگم خودش از عهده بر بیاد هم میخوام استقلال خودشو حفظ کنه و خودش کارهاش رو انجام بده از طرفی چگونه احساس امنیت کنه و از حمایت من مطمئن بشه

با سلام دختر خوبی دارم که ۵سالشه و خیلی باهوش و باادبه…فقط گاهی وقتها بدقلقی میکنه و جدیدا حس میکنم ناراحتی هاش رو تو خودش میریزه و بروز نمیده… بغض میکنه و علتش رو نمیگه… چون یک خواهر یزرگتر و دوتا برادر کوچکتر هم داره شاید توقع داره بیشتر باهاش وقت بذارم….ممنون میشم راهنماییم کنید که چطور باید بااین رفتارش برخورد کنم . هرچی میپرسم علت ناراحت شدنش رو بروز نمیده…. وفقط میگه هیچ چی نشده ….

سلام .اگر فرزند ۱۳ساله ما در مورد اینکه اگر مادرها فرزندان را بدنیا می آورند ولی چطور شبیه پدرمیشوند سوال کنند چه بگوییم

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:3 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

سلام وقتتون بخیررر..من امروز پسر هفت سالمو برده بودم ژیمیناستیک و مربی اخر کلاس بهم گفت ک پسرم تمرکز نداره و مدام با صورتش داره بازی میکنه و احتمال تیک عصبی رو داد
ب نظر تون پسرم مشکلی داره؟

سلام.من یک دختر ۴ ساله دارم که هنوز نمیتونه دستشوییش رو بگه.الان ۱ ساله که از پوشک گرفتمش ولی هنوزم یک در میون میگه.لطف میکنید اگه راهنماییم کنید.

امتیاز بینندگان:4 ستاره

سلام
من یه پسر ۶ ساله دارم که راجع به جنسیتها خیلی کنجکاوه بنظرتون چطور میتونم راهنماییش کنم ؟

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

امتیاز بینندگان:2 ستاره

امتیاز بینندگان:5 ستاره

عزیزم اقتضای سنشه .کاری نمیشه کرد یه خورده بزار بزرگ بشه یا مهد کودک بره .بچه ها تا ۵ -۶ سالگی حافظه ضعیفی دارند بعدشه که میفهمند مادر پدر جایگاهش کجاست.نگران نباش حالا عمه که فرد نا مطمئنی نیست واسه بچت.خیلی سخته ولی بی خیال بزار بچت خوشحال باشه .شما که قطعا مادر دلسوز و مهربونیوهستی پس خوشحالی بچت واست اولویت باشه .حالا کنار عمه یا خاله یا پدر بزار خوش باشه.خیلی از بچه ها الان فقط به پدر وابسته ان در صورتی که همه زحمات رو مادر کشیده.چه میشه کرد!!!

سلام خداقوت
ببخشین دختری ۳ سال ۶ ماه کمتر از یک ساله دچار لکنت زبان شده
قبلا خیلی روان صحبت میکرد
از چیزی نترسیده
فقط ۴ دندون شیری جلوشو کشیدن
قبل کشیدن دندان یه کم لکنت داشت
به دکتر روانپزشک هم مراجعه کردن شربت تقویتی بهش دادن و یه شربت ک۶ خون رسانی مغزشو زیاد کنه
و به باشگاه رشته ژیمناستیک میره
اما چندان بهبودی نداشته
رابطه پدر و مادرت خوب صمیمی خونه امن و بدون استرس و تنش هست
لطفا راهمایی کنید

سلام خوب چه اشکالی داره من جات باشم اصلا میدمش عمه ش بزرگش کنه

سلام خسته نباشین. من یه دختر دو سالو دو ماهه دارم که خیلی شدید وابسته عمه شه. به طوری که وقتی اونو میبینه به هیچ عنوان نزدیک من نمیشه وحتی بغل اون شیرشو میخوره کنار اون میخوابه و هرلحظه رو با اون میگذرونه اگه ببینه عمش ناراحته سریع بغض میکنه و سرشو روی سینه عمه ش میذاره وقتی میریم خونه پشت سرهم اسمشو میاره و واسش گریه میکنه انقد اشک میریزه و جیغ میزنه ک مجبور میشم سرش داد بزنم هرچی بهش محبت میکنم فایده ای نداره و اصلا به من مهری پیدا نمیکنه اگه ناراحت باشم و گریه کنم اصلا کنارم نمیاد و از دور نگام میکنه ولی تا صدای عمه شو میشنوه از خوشحالی بدو بدو میره پیشش. متاسفانه نزدیک هم زندگی میکنیم و هرروز همدیگرو میبینیم. سعی کردم نذارم بره اونجا. بارها هفته ای یک بار ولی هیچ فایده ای نداره عمه ش از یه مادر بیشتر بهش محبت میکنه بارها اعتراض کردم که این رفتار تو فقط به ضرر منه و این بچه توی خونه خودش آرامش نداره ولی اصلا گوش نمیده و محبتاشو هرروز بیشتر میکنه. حتی شوهرمم کلافه شده و این موضوع هردومونو اذیت میکنه کارم شده گریه کردن و غصه خوردن چون هرکاری میکنم این بچه نزدیک من نمیشه باهاش بازی میکنم آهنگ میذارم میخندونمش چیزایی که دوس داره رو بهش میدم ولی انگار ن انگار. ی گوشه رو پیدا میکنه میره گریه میکنه و فقط اسم عمشو میاره. ی جا زندگی کردن با خانواده شوهرم باعث شد هرروز اینارو ببینه و عادت کنه ولی الان چندروز یبار اجازه میدم ک اونارو ببینه ولی ذره ای از علاقه ش به عمه ش کم نشده میبرمش تفریح ولی ن حرف میزنه ن شادی میکنه میگه چرا عمه نیومده فقط بغض میکنه و چشاش قرمز میشه چندسری بردمش شهرستان خونه پدرم ولی اونجام بی فایده بود. این بچه فقط داره عذاب میبینه چون کارش شده فقط اشک ریختن. ب حدی دارم عذاب میکشم که فقط خدا میدونه دخترمو بی نهایت دوس دارم ولی فعلا عمه ش داره از من میگیرتش وهرچی بهش اعتراض میکنم و گوشزد میکنم فایده نداره. خواهشا کمکم کنید